این خاطرات من است

و  چقــــــدر زود دیـــر می شــــود.....!!!!!!؟؟؟؟؟

مادر (آنا)

برچسب‌ها: مادر
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 19:58 توسط صادقی گرگری  | 
عکس رودخانه ارس
ائولر قالیر ، ائو صاحبی یوخ ئوزی
اجاقلارین آنجاق ایشیلدیر گوزی ،
گئدنلرین آز – چوخ فالیبدیر سوزی ،
بیزدن ده بیر سؤز قالاجاق ، آی آمان!
کیملر بیزدن سؤز سالاجاق آی آمان!

           *********

بوردا شیرین خاطره لر یاتوب لار،
داشلاریلان باشی – باشا چاتوبلار،
آشنالیغین داشین بیردن آتوبلار ،
من باخاندا ، قاوزانیللار ، باخیللار ،
بیرده یاتوب ، یاندیریلار یاخیللار
  • خانه
  • پروفایل مدیر وبلاگ
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • مهر ۱۳۹۴
  • بهمن ۱۳۹۲
  • دی ۱۳۹۲
  • آبان ۱۳۹۲
  • مهر ۱۳۹۲
  • شهریور ۱۳۹۲
  • مرداد ۱۳۹۲
  • تیر ۱۳۹۲
  • خرداد ۱۳۹۲
  • اردیبهشت ۱۳۹۲
  • فروردین ۱۳۹۲
  • اسفند ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۱
  • مهر ۱۳۹۱
  • شهریور ۱۳۹۱
  • تیر ۱۳۹۱
  • خرداد ۱۳۹۱
  • اردیبهشت ۱۳۹۱
  • فروردین ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۰
  • دی ۱۳۹۰
  • بهمن ۱۳۸۹
  • آبان ۱۳۸۹
  • اسفند ۱۳۸۸
  • بهمن ۱۳۸۸
  • آذر ۱۳۸۸
  • آبان ۱۳۸۸
  • مهر ۱۳۸۸
  • شهریور ۱۳۸۸
  • مرداد ۱۳۸۸
  • تیر ۱۳۸۸
  • خرداد ۱۳۸۸
  • اردیبهشت ۱۳۸۸
  • فروردین ۱۳۸۸
  • اسفند ۱۳۸۷
  • بهمن ۱۳۸۷
  • آرشيو
پیوندها
  • ارس پرس
  • فریاد آراز
  • شهرستان جلفا
  • لیوارجان
  • دالغالار
  • روان شناسی
  • ادبیات - هنر - ورزش
  • فتو فرشید
  • و ناگهان چقدر زود دیر می شود !
  • خاطرات آقای شاپوری گرگری
  • يك لحظه درنگ (يا رب الباكين )
  • اندکی صبر سحر نزدیک است...
BLOGFA.COM