خیرینن شر قارداشدی
همه چیز روبراه بود که خبر بد از راه رسید و مارا چنان شوکه کرد که همه چیز فراموش شد ..... خبر کوتاه ولی جانسوز بود و آن اینکه پسر جوان و ناکام خواهرم در اثر یک حادثه رانندگی جان به جان آفرین تسلیم کرده ...تا ساعتها در شوک بسر میبردم و در نهایت اینکه همه برنامه ها بهم خورد . در این میان یک عده عقیده داشتند که خیر و شر برادرند و اینگونه کارها را تاخیر نمی اندازند ولی ما دل و دماغ هیچ کاری را نداشتیم . سفارش فرستادیم و صحبت کردیم و طرف مقابل نیز همین عقیده مارا داشت و اینکه در این شرایط اگر کار ی بکنیم خوبیت نخواهد داشت و برنامه را به بعد از اولین پنجشنبه موکول کردیم و ......
پنجشنبه را در تبریز در مراسم سوگواری حضور پیدا کردیم . و.......
شب چهارشنبه چهاردهم شهریور بعله برون مختصری با مراسم قند شکنی و چهارشنبه پانزدهم شهریور جهت آزمایش و پنجشنبه شانزدهم شهریور ساعت هفت بعد از ظهر در محضر حاجی آقا مهدینژاد مراسم عقد کنان . بدون هیچ برنامه ی شادی با حضور چندنفر ریش سفید و افراد خانواده دو طرف صورت گرفت.... انشاءالله بعد از چهلم آن عزیز سفرکرده مراسم مختصری برپا میداریم......خداوند این دونفر را خوشبخت و آن عزیز کوچ کرده را قرین رحمت خود فرماید . آمین یا رب العالمین
..............................
بعداً نوشت :
وقتی زنده ای کلامی ندارند با تو ، امان از روزی که رفتی...
هر پنج شنبه یا جمعه ساعت ها با سنگ سرد قبرت صحبت می کنند گویا این
مردمان با مرده ها راحت ترند تا زنده ها، گویا کلامشان را برای سنگ قبرت
نگه می دارند

عکس رودخانه ارس