علت توسعه ی جلفا در خاطرات حاجی آقای حبیب الله شاپوری گرگری

اکنون همانطوری که سرآغاز هر سخن باید با یاد و نام خدا شروع و ادامه یابد لذا با یاد نام جذاب و دلنشین خدایی شروع می کنیم البته با نگاه روشنگرانه و تعمق کلی بر موضوعات اشاره شده در بحث گذشته هیچ گونه شک و تردیدی باقی نماند که اصل و ریشه شهر و قصبه جلفا را در شمال رود ارس از توابع جمهوری خودمختار نخجوان باید سراغ بگیریم ..........
حالا جا دارد که بررسی شود شهرستان جلفای فعلی که با الحاق و ادغام 17 پارچه آبادی از قرای دزمار غربی ارسباران که اخیراً انجام یافته خود و توابعش قبلاً تابع کدام منطقه وشهر و بلوکی بوده و طبق ماخذ و منابع موثق تاریخی جزو کدام ولایت و بلوک بوده است چون منظور از شرح و بسط در بدو امر خود جلفا بوده و ممکن است مبادرت به شناساندن منظور فوق موجب اطاله کلام و ناراحتی خواننده شود ای بسا خارج شدن از مطلب مذکور خواهد شد و صلاح است در این رابطه بحث جداگانه ای به طور مشروح باز و به عرض خوانندگان عزیز برسد بهتر است باب توضیح در این خصوص را ببندیم و به ادامه بحث خود درباره خود جلفا از بدو تا امروز بپردازیم بدیهی است در اثر اتصال خط آهن روسیه به ایران و مخصوصاً تبریز مرکز آذربایجان و ایجاد ارتباط تجاری از طریق خط آهن و بعلاوه برقراری مراوده و رفت و آمد تاثیر بسیار بسزایی در وضع کلی مرز نشینان به جا گذاشت این امر که موجب توسعه شهری خود بندر جلفا گردیده روز به روز بر رونق و عمران و آبادی منطقه افزوده می شد بخصوص ایجاد احداث انبارهای بزرگ در محوطه گمرک جلفا جهت استفاده تجار دولتی و غیر دولتی و موجب نهایت پیشرفت امور صادراتی و وارداتی شد که اکثر افراد با اشتغال در امور تخلیه و بارگیری محمولات جلو بیکاری هم گرفته می شد و پاره ای از افراد نیز به فراخور معلومات مشغول در مشاغل مهم از قبیل داد و ستد و نمایندگی تجار و غیره اشتغال و در رفاه به سر می بردند مخصوصاً خود اینجانب که از سال 1312 شمسی شاهد مسئله بوده و خوب به خاطر دارم اصلاً با اینکه جلفا شخصاًصاحب سکنه نبود کلیه ساکنین آن را اهالی قصبات و دهات حومه تشکیل داده بود و کارمندان دولتی نیز از اهالی شهرهای دور و نزدیک ایران بودند و با توجه به شرایط محیط جغرافیایی و موقعیت حساس مرزی هر روز بر ترقی و توسعه آن افزوده می شد .بطور کلی شهر بندری کوچک جلفا با داشتن تمام امکانات شهری و رفاهی و بهداشتی از محل های پردرآمد آذربایجان و با داشتن سایر امتیازات تفرجگاه عمومی کارکنان مرکز استانی و شهرستانی که در ایام تعطیل هفته به جلفا می آمدند آنانکه سن و سالشان بالا است شاهد و ناظر مسئله بودند که تا سال 1314 شمسی رفت و آمد افراد به روسیه ، اعم از با گذرنامه و یا قاچاق از راه جلفا بود معلوم است که این موضوع از اساسی ترین امر توسعه به شمار می آمد تا جاییکه اهالی از رفاه کلی از نظر آب مشروب بی نیاز باشند و از طرفی چون اکثر سکنه جلفا را نیز کارگران و کارکنان راه آهن تشکیل داده بودند به دستور مقامات انبار آب مشروب بسیار محکم و مجللی که نیاز ساکنین را از لحاظ آب شرب تامین کند در سال 1312 با نظارت یک نفر مهندس مجرب مسیحی به نام  نعلبندیان در محوطه ایستگاه راه آهن احداث شد که از لحاظ دوام و استحکام و سایر امتیازات ساختمان نمونه آن زمانی در آذربایجان به شمار می رفت ساختمان که با نقشه مهندسی و اگر اشتباه نکرده باشم شش و یا هشت طبقه بود آب انبار هم که همان منبع آب در آخرین طبقه تعبیه شده بود و آب هم از محل چاهی که نزدیکی های پل آهنی ایجاد شده بود با تلمبه و با لوله کشی وسیله موتور پمپاژ و به منبع می ریخت و از آنجا هم به تمام خانه های کارگران و کارمندان و کلیه مسئولین راه آهن که در حول و حوش ایستگاه راه آهن بودند لوله کشی شده بود مورد استفاده قرار می گرفت متاسفانه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 با توجه به کثرت واردات و توسعه راه آهن و یا روی پاره ای ملاحضات ساختمان به آن عظمت را تخریب نمودند به هر حال شهر بندری جلفا با برخورداری از کلیه مزایای شهری محل بسیار آباد و پر در آمد و از نکته نظر اینکه از مناطق دور و بد آب هوای کشوری منظور شده بود کارمندان دولتی به علت استفاده از مزایای خارج از مرکز و بدی آب و هوا تمایل زیادی به خدمت در جلفا را داشتند نا گفته نماند که کلیه ادارات اعم از گمرک ، پست خانه ، دارایی ، شهربانی ، مرزبانی ، بخشداری و پادگان و بهداری و قرنطینه و غیره در جلفا مستقر بودند مثلاً رئیس مرزبانی از افراد مبرز ارتشی سرگرد آن زمان یا سرهنگ بود رئیس شهربانی مستقل با درجه سرهنگی رئیس گمرک جلفا از افراد مجرب و عالی رتبه مرکز به نام میرزا جعفر خان پزشک پور بود که تعریف می کردند در جریان جشن عروسی محمد رضا شاه در سال 1318 با خانم فوضیه خواهر ملک فاروق مصری تنها شخصیت رتبه دار بود که از شهرستان مرند و جلفا به عروسی دعوت شده بود و رئیس ایستگاه راه آهن شخصی بنام عباس میرزای فرنژاد که به علت انتصاب به خانواده قاجار همیشه ایشان را شاهزاده خطاب می کردند در بین روسای ادارات از احترام خاص برخوردار بود رییس شهربانی سرهنگ عباس خان گیلان شاه نام بود که از خانواده های بزرگ ارتشی و تهرانی بودند خلاصه بر این توسعه و ترقی هر روز افزوده می شد تا جایی که می توان گفت وضع و موقعیت آن زمانی جلفا بی نهایت قابل تعریف و توصیف بود تنها شهری بندری بود که در اثر واردات و صادرات که منبع درآمدی برای کشور بود بالاخره این وضع ادامه داشت چنانکه خود شاهد و ناظر بودم یک مرتبه شخص رضا شاه با ولیعهد خود یعنی محمد رضا شاه با هیئتی که شیخ خزعل محمره ای هم جزو ملتزمین رکاب ملوکانه در بهار سال 1315 به وسیله ماشین سواری به جلفا تشریف آوردند که ما را هم که جزو شاگردان مدرسه فردوسی گرگر بودیم به جلفا برده بودند که پس از انجام تشریفات و بازدید از مناطق مورد نظر با همراهی همان ملتزمین رکاب از راه شوسه جلفا خوی به طرف خوی و ماکو تشریف بردند و مرتبه دوم نیز در بهار سال 1318 با قطار راه آهن از جلفا و مخصوصاً پل آهنی بازدید و با همان قطار نیز به تبریز مراجعت نمودند که نگارنده در هر دو نوبت از نزدیک ناظر جریان بودم .
 

هفته معلم گرامی باد

ادامه نوشته

قسمت دیگری از خاطرات حاجی آقا حبیب الله شاپوری گرگری (علل توسعه جلفا )

حالا می پردازیم به اوضاع و احوال شهر بندری فعلی جلفا که بحث آن مشروحاً در نوشتار قبلی به اطلاع رسید مسلم است بعد از گذشت زمان و داشتن موقعیت حساس مرزی و ایجاد ساختمانها و موسسات و تشکیل ادارات دولتی بخصوص ایجاد ایستگاه راه آهن و اداره گمرک روزبروز بر توسعه و ترقی و آبادی آن و همچنین صادرات و واردات افزوده می شد قدر مسلم خود راه آهن دارای سازمان عریض و طویلی است که تا قبل از اتصال راه آهن کمتر رونقی در منطقه اصلاً مشهود نبود وجود ایستگاه راه آهن و بخصوص بعد ازاتصال آن در سال 1913 میلادی به تبریز شهر جلفا خودبخود بر وسعتش افزوده و وجود کارگران و کارکنان راه آهن و همچنین کارمندان و باربران شاغل در گمرک موجب افزایش جمعیتی و توسعه شهری گردید دیگر جای تردید نیست در کل سطح جهانی بنادر ورودی شهرها در اثر رفت و آمد و مبادلات تجاری در مرزها به تبع تاثیر موثری در وضع عمومی مناطق مذبور به جای گذاشته است و می گذارد که بندر جلفا نیز بنا به شرایط خاص زمانی و مکانی بعد از روی کار آمدن رضا شاه کبیر با برخورداری از کلیه مزایای شهری و بندری مرکز تجمع مردمی و تجار و نماینده خاص و کارکنان دولتی گردید چنانکه همزمان از سال 1305 تاسیس مدرسه ای 4 کلاسه بنام دبستان پهلوی در آن بندر عملی شد چنانکه در سالهای 1312 که نگارنده شخصاً به جلفا رفت و آمد داشتم خوب به خاطر دارم علاوه از ساختمانهای دولتی و حتی ساختمانهای احداثی حکام تزار که دقت نظر کلی در تحکیم بنای آنها به کار رفته بود که بسیار جالب و تمام مسئولین در آنها سکونت داشتند و همچنین بازار بسیار خوب و زیبا به شکل بازارهای فعلی قبلاً از طرف ارباب محل حسن آقای گنجه ای احداث شده بود و تنها مشکل قابل توجه محل تامین آب مشروب ساکنین آنجا بوده است ناگفته نماند عامل  عمده ی توسعه شهری ایجاد و اتصال راه آهن و اداره گمرک جلفا بود تا حدی که این محل دارای موسسات بهداشتی و قرنطینه و ارتشی و دارایی و بهداری و به قدری بر آبادی آن افزوده شده بود که محل گردشگاه و تفرجگاه عمومی خصوصاً کارکنان دولتی در ایام تعطیلات هفته بود وسیله نقلیه و مسافری که همان قطار راه آهن باشد
ادامه مطلب

چهارمین قسمت از گفتگوی آقای محمودی با سرزمین ارس

ادمین ها :
آقای محمودی بهداری چگونه ساخته شد ؟(از ملا خداویردی هم کمی صحبت کنید.)
جناب آقاي محمودی:
ملا خداویردی از پزشکان بومی این منطقه بود.در واقع بیماری ها هم مثل بیماری های امروزی نبود مثلا :سرطان ،زونا و... وجود نداشتند.بیماریهایی مثل تب نوبه (قیز دیرما)رواج داشتند.داروی این بیماری هم گنه گنه بود،این دارو هم به صورت قرص وجود داشت و هم یه بسته باز این دارو بسیار تلخ بود.
آقای ملا خداویردی هنگام مصرف این دارو به بیماران خود گنه گنه را لای کاغذ سیگار (پاپیروس) قرار می داد و به بیماران خود می گفتند که زود آن را قورت دهند.
اما بعدها همین قرص از آسمان (آلمان)وارد ایران شد که روی آن قرص ها دارای پوش مناسبی بود که در مدرسه ها توزیع می شد.که هر روز یک عدد به مصرف دانش آموزان می رسید.
ادمین ها :
پس در آن زمان بیماریهایی مثل سرخک و خروسک هم وجود داشتند در سته؟
جناب آقاي محمودی :
بله هم بیماری سرخک و هم بیماری خروسک رایج بودد که در واقع من خودم هم دچار این بیماری شده بودم که به صورت مایه کوبی درمان شدم.
ادمین ها :
مهارت ملا خداویردی در چه حدی بود ؟
جناب آقاي محمودی :
ملا خداویردی کتابهایی داشت که از آنها استفاده می کرد.که این کتاب ها هم از پدر آقای میر مسعود (اسم مستعار )به جای مانده بود .که پدر آقای میر مسعود دو برادر بودند که یکی از آنها دکتر بود و دیگری روحانی

ادامه نوشته